ولایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت عشـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق

علامه در این کلیپ تصویری قضیه را اینگونه نقل می کنند:
خوابیده بودم یه وقت دیدم که اتاق یه روشنایی زردی پیدا شد. مهتاب ولی زرد رنگ. دیدم حضرت زهرا (سلام الله علیها) اومد. پاشدم خودم انداختم پاشو ببوسم نگذاشت. دستش رو داد بوسیدم. گفتم به ایشون که به زبون عربی « اُماه خذینی إلیک» منو از این دنیا ببر. فرمود «کلا» نه. «إنّ لک أجلا ستقضی» یه عمر داری باید بکنی. «و أعمالا ستقوم بها» کارهایی هم می کنی. «ثم یسیر آخر امرک إلینا و إلیّ» بیدار شدم. نمی فهمم که بیدار بود چی بود. گریه کردم
-- dl ... v-eshgh.dde.ir --
منبــع : Hr-Fallah.ir/blog