
سلام آقای مهربون
آقای مهربانم دلم خیلی برای خانه شما تنگ شده
دلم برای اون بهشت زیبای خدا تنگ شده
دلم برای اون گنبد طلایی زیبای شما تنگ شده
دلم برای خاک های شهر شما جمکران تنگ شده
آقا میشه منم یکی از روفه کشان جمکــرانتان بشم
اقا میشه منم یکی از گداهای در خانه شما بشم
آقا جان میشه منم یکی از نوکران و غلامان شما بشم
آیا میشه ؟
آقای من میدونم ، میدونم که خیلی گناهکارم ، میدونم لیاقت ندارم
میدونم توبه میکنم میام سوی شما اما دوباره بر میگردم همه اینا رو میدونم
اما آقا جان دست خودم نیست شیطون گولم میزند
آیا میشه دستم رو بگیرید کمکم کنید؟
ایا میشه یه نیم نگاهی به منم بکنید؟
آیا میشه اون صورت نازتون رو از پشت پرده فقط برای یک لحظه بیارید بیرون ببینم؟
آقای من دل من شکسته ، آقا جان من میخوام توی همین کلبــــه خودم رو پاک کنم
انگار توی حرم زیبای شما جمکران دارم درددل میکنم
آیا میشنوید؟
آقای من منو ببخشید ، گرچه گناه کارم اما ..... من رو ببخشید
دستم بگیرید من رو از توی باطلاق گناه بکشید بیرون آیا میشه؟
آقا من خیلی دوستتون دارم خیلی ......
(محمد جواد حیدری)