بیـــانـــات آیت الله محمد تقــی بهــجـت (قــدس الســره الشریــف) در مـــورد استغــفــار شــاخـــه : پرده ى ستاريّت حضرت حقّ و گناه بندگان
ولایـــــــــــــــــــــــــــــت عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــق

اگر هنگامى كه بلا مى رسيد، لكّه ى سياهى در پيشانى افراد گناه كار به وجود مى آمد كه به واسطه ى آن معصيت تشخيص داده مى شد و درجه ى معصيت بدان كشف مى شد، آن وقت همه زاهد و مسلمان مى شديم، البته به شرط اين كه همه با هم عهد و پيمان نبسته باشيم كه در معصيت و گناه و نافرمانى مثل هم باشيم. نظير آن آقايى كه در مريضخانه كار مى كرد، مى گفت: شنيدم همكارانم با هم مى گويند كه بياييد با هم قسم بخوريم كه اسرار يكديگر را در بدكارى و بيكارى فاش نكنيم!
اگر در اثر بلا، گناهان ما نمايان و آشكار مى شد، مانند اين آقايان ما هم گرد هم مى نشستيم و با هم درباره ى علاج رسوايى حاصل از ناحيه ى معاصى و گناهان خود، با هم فكر مى كرديم،خصوصا اگر از پيشانى هر شخص مشخص مى شد كه چه كارهايى در زمان نزديك يا دور انجام داده است.
آن وقت نامه ى عمل هر كدام از ما معلوم مى شد. شخصى مى گفت: در پشت بام خانه، نگاهم به زن ها افتاد، بعد نزد آقايى رفتم، تا مرا ديد فرمود: چه جواب مى دهند كسانى كه به پشت بام مى روند و به زن هاى مردم نگاه مى كنند؟ در روايت است كه: «لَوْ تَكاشَفْتُمْ، ما تَدافَنْتُمْ.»اگر باطن همديگر را به عيان مى ديديد، يكديگر را دفن نمى كرديد. بحارالانوار، ج 74، ص 385؛ ارشاد القلوب، ج 1، ص 24؛ امالى صدوق، ص 446؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 5، ص 147؛ عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 53. چرا معاصى را كوچك مى شماريم؟ لابد به دليل اين كه طالب كمالات هستيم و از معاصى فارغ گشته ايم! كار به جايى رسيده كه حتى گناهان كبيره و حتى سَبْعِ موبقات ( هفت گناه كبيره ى بسيار مهّم. ر.ك: اصول كافى، ج 2، ص 277؛ وسائل الشيعة، ج 15، ص 322، 325، 326 و... ) را كوچك مى شماريم. آيا اگر انسان واسطه در قتل نفس شود، قتل نفس نيست؟! از گناهان كبيره نيست؟!